کد مطلب:30081 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:107

کُمَیل بن زیاد












كُمَیل بن زیاد بن نُهَیك نَخَعی كوفی از یاران امام علی[1] و امام حسن علیهما السلام[2] است. او را از افراد مورد اطمینان امام علی علیه السلام برشمرده[3] و در توصیف او گفته اند:شجاع، دلیر، زاهد و عابد بود.[4].

او از پیش گامان شورش كوفیان علیه عثمان بود[5] و عثمان، او را با عدّه ای دیگر به شام، تبعید كرد.[6] در جنگ صِفّین، شركت جست[7] و از طرف امام علی علیه السلام فرماندار «هیت» شد كه به خاطر عملكرد ضعیفش، مورد عتاب حضرت قرار گرفت.[8].

كمیل، سخنان زیبایی از امام علی علیه السلام نقل كرده است[9] كه از آن جمله، دعای مشهور كمیل است.[10] كمیل - كه او را جزو هشت عابد مشهور كوفه دانسته اند -[11] در سال 82 هجری[12] به دست حَجّاج به شهادت رسید.[13].

در جریان قیام امام حسین علیه السلام و قیام توّابین و قیام مختار، یادی از او نشده است.

6680. شرح نهج البلاغة:كمیل بن زیاد، كارگزار علی در هِیتْ[14] بود. او كارگزار ناتوانی بود. گروه های اعزامی معاویه از [ نزدیك] او می گذشتند و اطراف عراق را غارت می كردند و او نمی توانست آنان را بازگردانَد و برای جبران این ناتوانی به اطراف منطقه تحت نفوذ معاویه، مانند قَرقیسیا[15] و دیگر دهكده های كنار فرات، یورش می بُرد و آن جا را غارت می كرد.

علی علیه السلام این كار او را نپسندید و فرمود:«ناتوانیِ آشكاری است كه كارگزار، مسئولیت خود را وا نهد و به آنچه وظیفه اش نیست، بپردازد».[16].

6681. امام علی علیه السلام - در نامه اش به كمیل بن زیاد نَخَعی كه كارگزارش در هیت بود و خُرده گیری اش بر او كه چرا سپاهیان دشمن را كه از حوزه مأموریت او گذشته اند، نرانده و در عوض به غارت جای دیگر رفته است -:

امّا بعد، وا نهادن آدمی آنچه را عهده دار است و بر دوش گرفتن وظیفه ای كه مسئول معیّنی دارد، ناتوانیِ آشكار و اندیشه نادرستی است. درآمدن به قرقیسیا برای غارت مردم و خالی نهادن پاسگاه های مرزی حوزه مسئولیت از كسانی كه جلوی دشمن را بگیرند و لشكرش را برانند، رأیی پریشان و آشفته است. تو پلی شده ای تا دشمنانت از تو بگذرند و بر دوستانت غارت بَرَند. نه قدرت جنگیدن داری و نه هیبت ترساندن. نه مرزی را بسته ای و نه شوكت دشمنی را شكسته ای. نه نیاز مردم شهر را برآورده ای و نه فرمانروایت را خشنود كرده ای.[17].

6682. الإرشاد - به نقل از مُغَیره -:چون حَجّاج حاكم [ عراق] شد، به جستجوی كمیل بن زیاد برآمد؛ امّا كمیل از دست او گریخت. حَجّاج هم سهمیه قومش را از بیت المال، قطع كرد.

كمیل، چون چنین دید، گفت:من پیرمردی كهن سالم كه عمرم به پایان رسیده و سزاوار نیست كه موجب محرومیت قومم از سهمشان شَوم. پس بیرون آمد و خود را به حجّاج، تسلیم كرد.

حجّاج، چون او را دید، به او گفت:من [ مدّت ها بود ]دوست داشتم بر تو دست یابم.

كمیل به او گفت:دندان هایت را برای من به هم مَساب و مرا تهدید مكن كه به خدا سوگند، [ من آفتاب لب بام هستم و] از عمر من، جز ته مانده غباری نمانده است. هر حكمی می خواهی بده كه وعده گاه ما نزد خداست و پس از كشتن، حسابی به كار است و امیر مؤمنان، علی بن ابی طالب علیه السلام به من خبر داده است كه قاتل من، توای.

حجّاج به او گفت:همین خودش دلیلی برای كشتن توست.

كمیل گفت:آری؛ اگر قضاوت با تو باشد.

[ حجّاج] گفت:آری. تو در میان كسانی بودی كه عثمان بن عفّان را كشتند! گردنش را بزنید.

پس گردنش زده شد.[18].









    1. رجال الطوسی:792/80، رجال البرقی:6، تهذیب الكمال:4996/219/24.
    2. رجال الطوسی:946/95.
    3. كشف المحجّة:236، تهذیب الكمال:4996/219/24، الإصابة:7516/486/5.
    4. البدایة والنهایة:46/9.
    5. أنساب الأشراف:139/6، تاریخ الطبری:326/4.
    6. تاریخ الطبری:323/4 و 326.
    7. الطبقات الكبری:179/6، الإصابة:7516/486/5، تاریخ دمشق:249/50.
    8. نهج البلاغة:نامه 61، أنساب الأشراف:231/3.
    9. نهج البلاغة:حكمت 147، تاریخ الیعقوبی:205/2، تهذیب الكمال:4996/220/24.
    10. مصباح المتهجّد:910/844.
    11. تهذیب الكمال:4996/219/24، تاریخ دمشق:250/50.
    12. الطبقات، خلیفة بن خیّاط:1058/249، تاریخ دمشق:257/50، تاریخ، طبری:365/6.
    13. الإرشاد:327/1، تهذیب الكمال:4996/219/24، الطبقات الكبری:179/6.
    14. هِیتْ:از مناطق ساحلی فرات و در كنار بغداد و بالاتر از انبار است. (معجم البلدان:421/5)
    15. قرقیسا:منطقه ای در عراق، كنار رود خابور و نزدیك به صفّین و رَقّه است. در آن جا خابور به فرات می ریزد (ر. ك:معجم البلدان:328/4).
    16. شرح نهج البلاغة:149/17.
    17. نهج البلاغة:نامه 61. نیز، ر. ك:أنساب الأشراف:231/3.
    18. الإرشاد:327/1، الإصابة:7516/486/5. نیز، ر. ك:تاریخ الطبری:404/4.